سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یادداشت های سردبیر مجله پارسی نامه
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  خانم موسوی[145]
 

سلام. موسوی هستم ؛ سردبیر مجله پارسی نامه اینجا وبلاگ کاری من هست؛ یعنی جایی که در مورد مجله ی پارسی نامه و موضوعات مربوطه ش مینویسم... لطفا با نظراتتون سطح کارم رو بالا ببرید :) یاعلی

http://www.parsiblog.com/Mag/

    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 5
کل بازدید : 219168
کل یادداشتها ها : 3

نوشته شده در تاریخ 92/10/8 ساعت 12:34 ع توسط خانم موسوی


به نام خدا
سلام
شما در مورد سرگرمی چطور فکر میکنید؟
گاهی لازمه و گاهی واجب!سرگرمی...مثل چی؟مممممم...مثل بازی...

آره خب!
بازی سرگرم کننده س.
فکر نمیکنم کسی باشه که بازی کردن رو دوس نداشته باشه!
هست؟! 
البته هرکس برای خودش یه جور بازی رو دوس داره و این انتخاب نوع بازی، بستگی به خیلی چیزا داره؛
بستگی به سن آدمها، جنسیتشون، تحصیلاتشون، شغلشون و...
مثلن بچه ها با همممه چی میتونن بازی کنن.
ساده ترین چیز چیه!؟ خاک! یه مشت خاک بهشون بدین؛ ببینید چطور غرق بازی میشن! :)
اما خب! ما بزرگترا با هرچیزی بازی نمیکنیم؛ با هرکسی بازی نمیکنیم؛ هرجایی بازی نمیکنیم؛ هر وقتی بازی نمیکنیم.
درسته فرق داره! اما ما هم بازی و سرگرمی هایی برای خودمون داریم!


یکیش حرف زدنه؛ اینطور نیست؟!
 حرف زدن رو دوس داریم ؛ ما رو آروم میکنه، خوشحالمون میکنه، دلمون باز میشه و...

مخصوصا وقتی که یه گوش خوب و مفت! براش پیدا کنیم
:)

با هرکسی هم یه جوری حرف میزنیم.
حتی ابزار های حرف زدن هم متفاوته!
نزدیکی و دوری آدمها نمیتونه مانع حرف زدنشون بشه حتی!
قدیما اونایی که از هم فرسنگها فاصله داشتند برا هم نامه مینوشتن!
اما حالا انقدر ابزارهای ارتباطی هست که دیگه نیازی به قلم و کاغذ و چاپار و قاصد و اینا نیست!
خطوط تلفن(همراه یا ثابت) امواج ماهواره ای و... به وسیله ی  تلفن، موبایل و رایانه و... میشه خیلی راحت حرف زد.
گاهی با صدا...گاهی هم با نوشتن!
امان از نوشتن!
قدیم ها نوشتن یه جورایی مقدس بود! هرکسی و هرجایی و برای هرچیزی دست به قلم نمیبرد!
بیشتر مواقع برای علم و دانش بود؛ یا احکام حکومتی و اجرایی ...
اما حالا دلایل نوشتن خیلی فرق کرده!
اون موقع که داشتیم الف یادمیگرفتیم رو یادتونه!؟ کی فکرش رو میکرد یه روز همین الف و ب بشه وسیله ی بازی ما!
گاهی مینویسیم که سرگرم بشیم، گاهی مینویسیم که دوست بشیم، گاهی مینویسیم که شناخته بشیم و...
 مخصوصن تو این فضای مجازی!
سرگرم شدن یا دوست و اشنا و همفکر پیدا کردن که هیچ!



گاهی یه متن هایی میخونی که حس میکنی؛ نویسنده ش نوشته که نوشته باشه!


انگار در چشم نویسنده هر کلمه یه تیکه پازل بوده!
نویسنده ی عزیز! حواست باشه که هر کدوم از قطعه های پازل هرچی هم قشنگ باشن؛ وقتی میتونن کنار هم یه شکل  زیبایی رو درست کنن که به هم مربوط باشن!
و گرنه حتی اگه ظاهرا جفت بشن و به هم بچسبن؛ لزوما نمیتونن شکل معنا داری بسازن!
بعدشم! فکر کن بیشتر کلماتت باهم جور باشن؛ اما این میون چند تا حتی یکیش هم ناجور باشه میدونی چی میشه؟!
مثل یه پازلی میمونه که اونهمه زحمت کشیدی تا همه ی تیکه ها رو پیدا کنی و درست سرجاشون بنشونی! اما حتی اگه یه قطعه این وسط گم بشه؛ یا اشتباهی چیده شده باشه فایده نداره!



بعضی از ما بزرگترا با کلمات قلمبه سلمبه ای که جایی خوندیم یا از کسی شنیدیم،یه جملاتی مینویسیم که فکر میکنیم گوش فلک رو پاره میکنه!
شاید هم فکر میکنیم داریم بازی میکنیم!
شاید  تو این خیالیم که مخاطب رو بازی بدیم!
در حالی که همه ی اینها فقط توهمات من نویسنده بوده!
و این کلمات قلمبه سلمبه بودن که ما رو بازی دادن!

نویسنده جان! بپا بازی نخوریم یه وقت :)







  پیام رسان 
+ نه واقعن چه معنی داره!؟ آقای دبیر! شما که این وبلاگ رو شکار کردی؟! چرا وبلاگ رو باز نکردی موسیقیش رو چک کنی؟! یعنی چی واقعن! موسیقی وبلگ انقدر ما رو گرفته که نمیتونیم ببندیمش! این چه وعضشه؟:)

+ آقا یه سوالی چن وخته ذهنمو درگیر کرده! چطور بعضی از عزیزان درخواست دوستی* کاربری هایی که هیچ پروفایلی ندارن* رو قبول میکنن!؟ ثواب داره! یکی جواب بده لطفن :)

+ سلام بر اهالی پارسی یار :) وقت بخیر چنانچه مایل به تبادل لینک با وبلاگ سردبیر هستین لطفن در خواست تبادل لینکتون رو اینوری راهی کنین :D انگشتتون طلا@};-

+ سلام خوبین؟ :) روزتون بخیر@};- به نظر شما مهمترین مناسبت این هفته چیه؟






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ